۱۳۸۷ فروردین ۱۴, چهارشنبه

توضیح در مورد سرقت شعر بلوچستان


جناب آقای خسرو ملازهی
مسئول محترم سایت پهره
سلام و احتراماتم را بپذیرید. دیشب به سایت شما سری زدم و مطالب مختلفی را که در آن بود مرور کردم و امکان این پیش آمد که از شما گله ای دوستانه هم بکنم.
1) خسرو عزیز به بینید مردم عقل دارند و خیلی چیزها را میفهمند و در پیش خود قضاوت هم میکنند شما اگر خودتان خلافی در کارتان نیست باید مواظب نوشته های دیگرانی که از سایت شما استفاده میکنند هم باشید چون سایت شما الان عملا تبدیل بیک تهمتکده شده است. افراد معلوم الحالی با نام مستعار و با استفاده از سایت شما بنام آزادی بیان مرتبا دارند تهمت پراکنی کرده و سیمای سایت شما را بسیار زشت و نا مرغوب میکنند و این باعث میشود که شخصیت خود شما هم در دراز مدت در نظر مردم بلوچستان نامرغوب و غیر معتبر گردد چه خوب است مواظب باشید که چنین نشود.
2) از بنده خواسته بودید که در مورد شعر بلوچستان بلوچستان بلوچستان منم شرمنده در پیشت بلوچستان وضاحت کنم که آیا متعلق به بنده است و یا به چاکر سربازی نامی که آنرا در زرمبش بنام خود منتشر کرده است. برادر محترم این شعر را من در تاریخ 27/ 4/1993 میلادی در کراچی نوشته ام و در همان سالها که با نام مخفی کار میکردیم در نشریه " بلوچستان مظلوم" ارگان رسمی سازمان بلوچ متحد هم بدون نام به چاپ رساندیم تا مورد استفاده علاقه مندان بلوچستان قرار گیرد و این تنها شعر من نیست دهها شعر انقلابی دیگر به زبان بلوچی و فارسی دارم و در مجالس مختلف برای صدها نفر تا حالا خوانده ام و نوار هم شده است که بدست خیلی از مردم افتاده است. حالا این آقای چاکر سربازی کیست که شعر بنده را بنام خودش کرده و دو بند آخر را که معلوم است از کسی دیگر سرقت کرده و به آخر شعر بنده چسبانده است تا آنرا بنام خود کند و در جاهای دیگر شعر هم دستکاریهای مختصری کرده است و ریخت شعر را هم کلا بهم زده است خودش را حد اقل معرفی بفرماید تا ما هم با این شاعر انقلابی آشنا شویم. این دو بند شعر که آقای چاکر سربازی به آخر شعر بنده چسبانده است متعلق بمن نیست و همانی که من داده ام فقط متعلق به بنده است. اسم اصلی بنده همین است که مینویسم محمد آرمیان و آقای چاکر سربازی که مرتکب چنین کار نادرستی شده است چه خوب است خودش را معرفی بفرمایند چون هیچ ادعائی از ایشان با نام جعلی معتبر نخواهد بود. آن دو بند شعر که متعلق بمن نیست و هیچ هماهنگی با بقیه شعرهم ندارد اینست: " برخیز که آهنگ سفر باید کرد در صحنه عشق ترک سر باید کرد اکنون که بجز تو کسی با ما نیست مردانه ز موج خون گذر باید کرد ".
امیدوارم این توضیح کافی باشد و احتراماتم را باری دیگر بپذیرید
برادرتان محمد آرمیان
وت واجهی

هیچ نظری موجود نیست: