خانم «نور» مدت یک و نیم سال میشود که به دین مقدس اسلام مشرف شده است. او فعلآ سال دوم دیپارتمنت بیولوژی را در کشور انگلستان ادامه میدهد. خانم نور اهل هندوستان است و داستان ایمان آوردنش را چنین بیان میدارد:
من در خانواده هندو بدنیا آمدم. خانواده ام بسیار زیاد پایبند آداب و رسوم هندو بودند. درآنجا زنان زندگی را تنها بزرگ شدن، ازدواج کردن، بدنیا آوردن فرزند و در خدمت شوهر بودن میدانند. زنان در خانواده های متعصب هندی مورد ظلم و ستم زیاد قرار میگیرند. اگر یک زن بیوه شود او مجبور است همیشه یک ساری سفید ومخصوص را بپوشد، از غذا های متنوع پرهیز کند و غذاهای گیاهی بخورد، موهایش را کوتاه کند و هرگز در طول زندگی با مرد دیگری ازدواج کرده نمیتواند. زن بعداز ازدواج مجبور است تا پول و اموال جهیزیه را به فامیل شوهرش باز پرداخت کند و فامیل شوهر حق دارند تا به هر نحوه ممکن پول جهیزیه را از عروس شان بگیرند و حتی بسیاری موارد با خشونت با عروس شان بدرفتاری میکنند و داشتن و نداشتن پول ملاحظه نمیشود. روی این اساس زنان هندی به شدت از شوهر و فامیل شوهر شان میترسند و مجبور هستند که چه شوهرشان با آنها خوب رفتارکند و چه نکند با او بسازند هرچند از طرف شوهر مورد ستم قرارگیرند.
خشونت با زنان در همین جا بسنده نمیشود اگر بعد از ازدواج زن توانایی پرداخت هزینه جهیزیه را نداشت، شکنجه های جسمی و روحی در انتظارش میباشد که این شکنجه ها بالاخره با «قربانی آشپزخانه» پایان میابد. یعنی زن مظلوم بخاطر نپرداختن پول جهیزیه باید در آشپزخانه قربانی شود. وقتی زنی محکوم به «قربانی آشپزخانه» میشود، شوهر و یا مادر شوهر زمینه را طوری آماده میسازند تا عروس شان در حین آشپزی در آشپزخانه دچار آتش سوزی شود و تلاش میشود تا این حادثه یک مرگ طبیعی جلوه داده شود. این چنین حادثات در هند زیاد واقع میشود یک مثال آن دختر یکی از دوستان پدرم بود که سال پیش عنعنات خرافی هندوی او را محکوم به چنین سرنوشتی کرد و جانش را از دست داد.
برعلاوه درفرهنگ هندو مرد به عنوان یک شخص مقدس و در زمره خدایان به حساب میاید. دریکی از مراسم های مدهبی هندوها دختران مجرد باید بت مخصوص را که نامش «شیوا Shiva » است، را عبادت نموده و دعا نمایند تا شوهری مثل او داشته باشند. مادرم چندین بار ازمن خواسته است تا این مراسم را بجا آورم.
این آداب و رسوم جاهلانه همیشه مرا بخود مشغول میکند و درمورد آن فکر میکنم. مذهب هندو با این خرافات برپایه موهوم پرستی بنا شده است و هیچ حقیقت ثابتی درآن نمیتوان یافت جزء سنت های کهنه ای که از قدیم برای این مردم به میراث مانده است. آدابی که تمام حقوق انسانی را از زنان میگیرد و آنان را مورد ستم قرار میدهد.
بالاخره فرصت طلایی برایم میسر شد تا از آن لجنزار خودم را بیرون بکشم. برای تحصیل به انگلستان آمدم. بسیار خوشحال بودم و فکر میکردم که در کشوری آمدم که به زنان برابر مردان حق مساوی میدهند و هیچگاه درینجا بر زنان ظلم صورت نمیگیرد. فکر اینکه درینجا همه آزادیم، کاملا آزاد و هرچه دل ما بخواهد انجام میدهیم، خوشحالم میکرد. آهسته آهسته با دوستان جدیدی آشنا شدم و هرجا دوستان جدیدم میرفتند منهم باید با آنها میرفتم آنها مرا به باره ها، دیسکوتیک ها و..... میبردند. حالا با حقایق تازه ای از جامعه روبرو شدم. حقایق تلخی که خاطرات گذشته را در ذهنم زنده میکرد. تازه فهمیدم که آزادی که در هند از اروپا میشنیدم همین بوده است. مساواتی که گلوهای حقوق دانان را پاره کرده است و همه جا بدان فخر میکنند همین است. آواز دهل از دور خوش است. مساوات و برابری تنها در حد شعارش محصورست، نه درعمل. درظاهر آزادی برای زنان در اروپا درنظر گرفته شده است و برای آنان حق تحصیل، کار و اشتراک در امور اجتماعی داده شده است. اما در باطن آزادی های فریبنده ای چون سوء استفاده های جنسی و... بر آنان تحمیل میشود که درواقع این نوع دیگری از بردگی انسانی است که با چهره متمدن در مهد تمدن اروپای امروزی بر زنان بی خبر مورد اجراء گذاشته شده است.
زمانیکه برای اولین بار با دوستانم به این مکان های عیاشی رفتیم. دوستان غرق مستی وخمار در گوشه و کنار افتادند. من نا باورانه به این منظره های وحشتناک نگاه میکردم. جوان های زیادی گرد من میگردیدند و با من حرف میزدند ابتدا فکر میکردم این برخوردها عادی است اما بعدآ متوجه شدم که اینها نه بخاطر انسانیت بامن حرف میزنند بلکه خواسته های پلیدی دارند. احساس ناراحتی و خفقان سراسر وجودم را فراگرفته بود. اینجا زنان باید بطرز مخصوصی لباس های نیمه برهنه بپوشند و بطور مخصوصی با ناز وعشوه صحبت کنند تا مورد توجه مردان قرار بگیرند و مردان را بخود جذب کنند. دوستانم میگفتند که آنها ازین مکانها لذت میبرند اما من این را لذت نمیدانم بلکه این زنان نیز مانند زنان هندو، اما به نوعی دیگری مورد ستم مردان قرار گرفته اند وباید با لباس پوشیدن و صحبت کردن و رفتارشان خوش نگهداشتن و لذت مردان درنظر بگیرند. درحقیقت این زنان هستند که اسیر هوسرانی های مشتی مردان هوسران شده اند و برده های جنسی شان هستند. پس به من بگویید کجاست آزادی؟ کجاست حقوق بشر؟ کجاست مساوات و برابری بین زن و مرد که زنان شرقی را مجذوب خود کرده است اما ای کاش زنان شرقی بدانند که درینجا نیز بردگی زن به نوع دیگر آن وجود دارد.
من تاحال با اسلام آشنا نشده بودم وهرگز هم به آن فکر نکرده بودم گرچه دوستان مسلمانی هم داشتم. اما حالا حس میکردم که شدیدآ نیاز دارم تا درمورد اسلام مطالعه کنم. زیرا تا آن حال خط فکری ثابتی نداشتم تا بر اساس آن زندگی کنم. زیرا هرشخص براساس آنچه معتقد است تلاش میکند و زندگی میکند مثلا اگر کسی هدفش درزندگی بدست آوردن پول باشد برای رسیدن به پول و امکانات نهایت تلاش میکند. کسی که زندگی را در عشرت با دیگران میداند برای لذت بردن از دیگران کوشش میکند و کسی که مقصدش بدست آوردن قدرت است نیز برای رسیدن به منصب های بلند تلاش میکند اما من میدانم که اینها همه انسان را به هیچ جایی نمیرساند و هیچگاه انسان را راضی نمیکند و آرامش روحی را برای انسان به ارمغان نمیاورد زیرا هرچه انسان بیشتر داشته باشد بیشتر میخواهد. پس تنها چیزی که میتواند انسان را آرامش ببخشد معنویات است و زندگی بخاطر خداوندی که مارا آفریده است.
درعصر ما صداهای زیادی برای «مساوات درحقوق اجتماعی» بگوش میرسد و حقوقدانان و رسانه ها برای آن گلو پاره میکنند. اما وقتی در واقعیت جامعه ای که ادعا میشود مساوات درآن نهادینه شده است بنگریم حقایقی دیده میشود که انسان را به لرزه میاندازد. درینجا شما میباید حتمآ یک دوست پسر داشته باشید ودرغیرآن به شما به چشم یک کهنه فکر و عقب مانده نگریسته میشود که توانایی اجتماعی ندارید و نمیتوانید دوست شوید و عین شکل اگر باکره و پاک بمانید. این آداب و رسوم در نوع مدرن آن همان اجبارهایست که هندوییزم زنان را مجبور به آن نموده است درحالیکه آداب هندوی قابل لمس است اما این رسوم زشت اروپایی فریبنده و نامریی است و زنان را به قهقرای پلیدی وزشتی می افگند درحالیکه خوشان نیز بی خبرند. زمانیکه با اسلام آشنا شدم و حقوق و امتیازاتی را که اسلام به زن داده است واقعآ مرا تحت تاثیر قرار داد و دانستم که بالاخره آرامش و اطمینان دایمی را در پرتو حمایت اسلام یافته ام.
زن در اسلام، فرشته ای از نجابت:
بسیاری یک تصور غلط و موهوم از «زن در اسلام» دارند و برین باورند که اسلام زنان را مورد ظلم قرار داده است. زنان در اسلام مجبورند سرتاپای خویش را بپوشند و اسلام برابری را نفی کرده و آزادی ها و حقوق زنان را زیر پای گذاشته است.
خشونت با زنان در همین جا بسنده نمیشود اگر بعد از ازدواج زن توانایی پرداخت هزینه جهیزیه را نداشت، شکنجه های جسمی و روحی در انتظارش میباشد که این شکنجه ها بالاخره با «قربانی آشپزخانه» پایان میابد. یعنی زن مظلوم بخاطر نپرداختن پول جهیزیه باید در آشپزخانه قربانی شود. وقتی زنی محکوم به «قربانی آشپزخانه» میشود، شوهر و یا مادر شوهر زمینه را طوری آماده میسازند تا عروس شان در حین آشپزی در آشپزخانه دچار آتش سوزی شود و تلاش میشود تا این حادثه یک مرگ طبیعی جلوه داده شود. این چنین حادثات در هند زیاد واقع میشود یک مثال آن دختر یکی از دوستان پدرم بود که سال پیش عنعنات خرافی هندوی او را محکوم به چنین سرنوشتی کرد و جانش را از دست داد.
برعلاوه درفرهنگ هندو مرد به عنوان یک شخص مقدس و در زمره خدایان به حساب میاید. دریکی از مراسم های مدهبی هندوها دختران مجرد باید بت مخصوص را که نامش «شیوا Shiva » است، را عبادت نموده و دعا نمایند تا شوهری مثل او داشته باشند. مادرم چندین بار ازمن خواسته است تا این مراسم را بجا آورم.
این آداب و رسوم جاهلانه همیشه مرا بخود مشغول میکند و درمورد آن فکر میکنم. مذهب هندو با این خرافات برپایه موهوم پرستی بنا شده است و هیچ حقیقت ثابتی درآن نمیتوان یافت جزء سنت های کهنه ای که از قدیم برای این مردم به میراث مانده است. آدابی که تمام حقوق انسانی را از زنان میگیرد و آنان را مورد ستم قرار میدهد.
بالاخره فرصت طلایی برایم میسر شد تا از آن لجنزار خودم را بیرون بکشم. برای تحصیل به انگلستان آمدم. بسیار خوشحال بودم و فکر میکردم که در کشوری آمدم که به زنان برابر مردان حق مساوی میدهند و هیچگاه درینجا بر زنان ظلم صورت نمیگیرد. فکر اینکه درینجا همه آزادیم، کاملا آزاد و هرچه دل ما بخواهد انجام میدهیم، خوشحالم میکرد. آهسته آهسته با دوستان جدیدی آشنا شدم و هرجا دوستان جدیدم میرفتند منهم باید با آنها میرفتم آنها مرا به باره ها، دیسکوتیک ها و..... میبردند. حالا با حقایق تازه ای از جامعه روبرو شدم. حقایق تلخی که خاطرات گذشته را در ذهنم زنده میکرد. تازه فهمیدم که آزادی که در هند از اروپا میشنیدم همین بوده است. مساواتی که گلوهای حقوق دانان را پاره کرده است و همه جا بدان فخر میکنند همین است. آواز دهل از دور خوش است. مساوات و برابری تنها در حد شعارش محصورست، نه درعمل. درظاهر آزادی برای زنان در اروپا درنظر گرفته شده است و برای آنان حق تحصیل، کار و اشتراک در امور اجتماعی داده شده است. اما در باطن آزادی های فریبنده ای چون سوء استفاده های جنسی و... بر آنان تحمیل میشود که درواقع این نوع دیگری از بردگی انسانی است که با چهره متمدن در مهد تمدن اروپای امروزی بر زنان بی خبر مورد اجراء گذاشته شده است.
زمانیکه برای اولین بار با دوستانم به این مکان های عیاشی رفتیم. دوستان غرق مستی وخمار در گوشه و کنار افتادند. من نا باورانه به این منظره های وحشتناک نگاه میکردم. جوان های زیادی گرد من میگردیدند و با من حرف میزدند ابتدا فکر میکردم این برخوردها عادی است اما بعدآ متوجه شدم که اینها نه بخاطر انسانیت بامن حرف میزنند بلکه خواسته های پلیدی دارند. احساس ناراحتی و خفقان سراسر وجودم را فراگرفته بود. اینجا زنان باید بطرز مخصوصی لباس های نیمه برهنه بپوشند و بطور مخصوصی با ناز وعشوه صحبت کنند تا مورد توجه مردان قرار بگیرند و مردان را بخود جذب کنند. دوستانم میگفتند که آنها ازین مکانها لذت میبرند اما من این را لذت نمیدانم بلکه این زنان نیز مانند زنان هندو، اما به نوعی دیگری مورد ستم مردان قرار گرفته اند وباید با لباس پوشیدن و صحبت کردن و رفتارشان خوش نگهداشتن و لذت مردان درنظر بگیرند. درحقیقت این زنان هستند که اسیر هوسرانی های مشتی مردان هوسران شده اند و برده های جنسی شان هستند. پس به من بگویید کجاست آزادی؟ کجاست حقوق بشر؟ کجاست مساوات و برابری بین زن و مرد که زنان شرقی را مجذوب خود کرده است اما ای کاش زنان شرقی بدانند که درینجا نیز بردگی زن به نوع دیگر آن وجود دارد.
من تاحال با اسلام آشنا نشده بودم وهرگز هم به آن فکر نکرده بودم گرچه دوستان مسلمانی هم داشتم. اما حالا حس میکردم که شدیدآ نیاز دارم تا درمورد اسلام مطالعه کنم. زیرا تا آن حال خط فکری ثابتی نداشتم تا بر اساس آن زندگی کنم. زیرا هرشخص براساس آنچه معتقد است تلاش میکند و زندگی میکند مثلا اگر کسی هدفش درزندگی بدست آوردن پول باشد برای رسیدن به پول و امکانات نهایت تلاش میکند. کسی که زندگی را در عشرت با دیگران میداند برای لذت بردن از دیگران کوشش میکند و کسی که مقصدش بدست آوردن قدرت است نیز برای رسیدن به منصب های بلند تلاش میکند اما من میدانم که اینها همه انسان را به هیچ جایی نمیرساند و هیچگاه انسان را راضی نمیکند و آرامش روحی را برای انسان به ارمغان نمیاورد زیرا هرچه انسان بیشتر داشته باشد بیشتر میخواهد. پس تنها چیزی که میتواند انسان را آرامش ببخشد معنویات است و زندگی بخاطر خداوندی که مارا آفریده است.
درعصر ما صداهای زیادی برای «مساوات درحقوق اجتماعی» بگوش میرسد و حقوقدانان و رسانه ها برای آن گلو پاره میکنند. اما وقتی در واقعیت جامعه ای که ادعا میشود مساوات درآن نهادینه شده است بنگریم حقایقی دیده میشود که انسان را به لرزه میاندازد. درینجا شما میباید حتمآ یک دوست پسر داشته باشید ودرغیرآن به شما به چشم یک کهنه فکر و عقب مانده نگریسته میشود که توانایی اجتماعی ندارید و نمیتوانید دوست شوید و عین شکل اگر باکره و پاک بمانید. این آداب و رسوم در نوع مدرن آن همان اجبارهایست که هندوییزم زنان را مجبور به آن نموده است درحالیکه آداب هندوی قابل لمس است اما این رسوم زشت اروپایی فریبنده و نامریی است و زنان را به قهقرای پلیدی وزشتی می افگند درحالیکه خوشان نیز بی خبرند. زمانیکه با اسلام آشنا شدم و حقوق و امتیازاتی را که اسلام به زن داده است واقعآ مرا تحت تاثیر قرار داد و دانستم که بالاخره آرامش و اطمینان دایمی را در پرتو حمایت اسلام یافته ام.
زن در اسلام، فرشته ای از نجابت:
بسیاری یک تصور غلط و موهوم از «زن در اسلام» دارند و برین باورند که اسلام زنان را مورد ظلم قرار داده است. زنان در اسلام مجبورند سرتاپای خویش را بپوشند و اسلام برابری را نفی کرده و آزادی ها و حقوق زنان را زیر پای گذاشته است.
درحقیقت زن دراسلام از حقوق و امتیازات بسیار زیادتری از 1400 سال پیش تا اکنون نسبت حقوق داده شده امروزی ودیروزی در جوامع غربی و دیگر جوامع غیر مسلمان برخور دار بوده و میباشد. طوریکه قبلا تذکر دادم در جوامع غیر مسلمان تا هنوز هم ظلم، ستم وخشونت علیه زنان به انواع گوناگون آن، به رنگ ها و چهره های متفاوت موجود میباشد. اما در اسلام زن حق مالکیت و ارث دارد، به عنوان یک فرد مستقل میتواند دارایی های شخص داشته باشد و تجارت نماید، درجامعه کارکند. اسلام حق تحصیل و شرکت در ساختار اجتماعی را در چارچوپ قوانین مشخص درنظر گرفته است. زن دراسلام حق انتخاب مستقلانه دارد و هیچکس بر او ازدواج را تحمیل کرده نمیتواند و مهمترین حقی که در اسلام زنان دارا میباشند حق حفظ عفت و پاکی زن است که تا تشکیل خانواده پدر مسئول آن بوده و بعداز ازدواج شوهر از مسئولیت های بزرگ وی میباشد. چیزی که در اروپای مدرن زنان از آن کاملا بی بهره اند.
قران کلام خدای یکتا در بسیاری از آیات ملکوتی اش به مردان مسلمان دستور میدهد تا با زنانشان معاشرت نیکو داشته باشند و مبادا با انها خشونت نمایند و حقوق شان را پایمال نمایند. اسلام زنان را اسیر دست مردان نمیداند بلکه آنان بندگان خداوند اند و انسانهای همچون مردان اند.
همواره زنان مسلمان مورد انتقاد قرار میگیرند که چرا بدن شان را زیر پیراهن های بلند میپوشانند و زیبایی شان را از دیگران پنهان میکنند و حجاب اسلامی ظلم و ستمی برای زنان قلمداد میشود. این دیدگاه کاملا اشتباه است. دراسلام زن با عفت است و نجابت و پاکی اش را اسلام با حجابش تضمین نموده است. دراسلام یک زن برای استفاده همگانی و شهوترانی مردان هرزه نیست تا بدنش را برای همه به نمایش بگذارد. در اسلام ازدواج یک رکن اساسی زندگی اجتماعی و ساختن یک جامعه سالم میباشد. روی همین اساس زن مسلمان نباید خود را برای هر مرد دیگری بنمایاند. زن باید با حجاب و وقار تمام با دیگران برخورد کند و زینت هایش را تنها برای شوهرش آشکار سازد. این تنها برای زنان نیست بلکه مرد مسلمان نیز باید با همسرش باوفا باشد و بجز او با زن دیگری رابطه نداشته و زنان دیگر – جز زن خودش - نباید بدنش را ببینند.
خدواند یکتا به زنان مسلمان دستور میدهد تا برای حفظ پاکی و عفت خویش حجاب را مرعات نمایند:
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا ﴿59﴾
اى پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.
اگر به جوامع غیر مسلمان نظر بیاندازیم اکثر واقعاتی که زنان مورد تجاوز، حمله و آزار و اذیت قرار گرفته اند در اثر پوشیدن لباس های شهوت انگیز و نیمه برهنه زنان بوده است. چیزی که میخواهم روی آن تاکید نمایم اینست که قوانین و مقررات را که اسلام به منظور حفظ عفت و پاکدامنی وضع نموده است تنها برای زنان نیست بلکه مردان نیز عینآ باتوجه به مسئولیت ها و موقیعت های اجتماعی دارای مسئولیت های مشابه میباشند. زنان و مردان در اسلام حق ندارند دریک مکان برای لذت بردن ازیکدیگر باهم مخلوط شوند. مسلمآ آنچه پروردگار حکیم برای تنظیم جامعه اسلامی و حفظ عفت و پاکی زنان و مردان مومن وضع کرده است به نفع انسانهاست و هیچ شکی درآن نیست چون او ذات دانا و با حکمت است.
این آیه متبرکه این موضوع را به صراحت بیان میدارد:
قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ ﴿30﴾ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿31﴾
به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزهتر است زیرا خدا به آنچه مىکنند آگاه است. و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسرى خود را بر سینه خویش [فرو] اندازند و زیورهایشان را جز براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان [همکیش] خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که [از زن] بىنیازند یا کودکانى که بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نکردهاند آشکار نکنند و پاهاى خود را [به گونهاى به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته مىدارند معلوم گردد اى مؤمنان همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید.
زمانیکه برای اولین حجاب پوشیدم و دراجتماع ظاهر شدم احساس وقار و شخصیت کردم، درین لباس احساس امنیت نمودم. من میدیدم جوانان هرزه ای که مزاحم دختران دیگر میشدند از برابر من با احترام خاصی عبور میکردند. من واقعآ تفاوت برخورد جامعه را درین لباس دیدم. خیلی خوشحال شدم ازینکه یکی از دساتیر اسلام را انجام میدهم وآنرا رحمت وفضل پروردگارم میدانستم که شامل حال من شده است زیرا او به هرکه بخواهد فضل ورحمتش را فراوان میخشد. تصمیم گرفتم که تا پایان عمر از حجاب حمایت نموده وبه آن افتخارکنم.
من قوانین موهوم پرستی هندوییزم را تجربه نمودم و آزادی ها و بی بندباری های جوامع غربی را هم در سایه دموکراسی و جامعه به اصطلاح مدنی تجربه دارم و بهترین و معتدل ترین قوانین برای سعادت بشر را تنها اسلام میدانم. من اسلام را با صدق دل و قناعت قلبی و اعتقاد محکم پذیرفتم و هیچ اجباری در پذیرش آن نداشتم. آیه ای را در قرآن خوانده ام که:
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿256﴾
در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست (256)
به عنوان ختم کلامم میخواهم این را بگویم که اسلام هیچگاه به زنان ظلم و ستمی روا نداشته است، بلکه اسلام زنان را از قید و بندهای جنسی و شهوانی رهایی داده است و به آنها آزادی کامل و مقام شایسته بخشیده است. احترام و وقاری که شایسته یک زن است را به او به ارمغان آورده است. اسلام دینی است که از سوی پروردگار انسانها که بر همه امور عالم واقف و ناظر است برای نسل بشر انتخاب شده است. آنانیکه این دین را میپذیرند و به آن پایبند میمانند از همه قید و بندها و زنجیره های هواپرستی و موهوم پرستی آزاد میگردند. از قوانین و مقرراتی که بشر از ذهن خود و برای تامین منافع عده ای بر تمام مردم جامعه تحمیل میکند و دیگران را مورد ظلم و ستم قرار میدهد و زنان را به حد بردگان جنسی برای مردان تنزیل میدهد رهایی میابند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر